ديشب خـــدا ...
با اشک های من گريست
با دستان خودش صورت خيسم را نوازش کرد
وقتی او را خواندم
به چشم خودم ديدمش
که
مرا در آغوش گرفت و گفت:
وقتي گريه ميکنی
چشمانت را بی انتها دوست دارم...
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |